در جریانات انقلاب مردمی فرانسه در قرن هجده میلادی، اتفاقات بسیاری به وقوع پیوست. بسیاری از این اتفاقات طی داستان های گفته شده و مسائل دیگر ریشه حقیقی خود را از دست داده اند اما بسیاری دیگر نیز حقایقی هستند که دست نخورده یا با اندکی تغییر، سینه به سینه تا به امروز بین نسل های مختلف چرخیده است.
حقیقت: دیدار اصلی برای برنامه ریزی انقلاب فرانسه در یکی از زمین های تنیس شکل گرفت
حقیقت؛ در ماه می 1789 ، در میان نارضایتی و بحران مالی گسترده ، نمایندگان اشراف ، روحانیت و عوام فرانسه در کاخ ورسای ملاقات کردند. نمایندگان طبقه متوسط جامعه موسوم به طبقه سوم، که اکثریت قشر جمعیت فرانسه را تشکیل می داد، خسته از برتری دو گروه دیگر، خود را به عنوان مجمع ملی اعلام کردند که خارج از نظارت سلطنت فعالیت خواهد کرد. در پاسخ به این اقدام شورش گرایانه، پادشاه لوئی شانزدهم ، حذب عوام و تالا محل تجمع نمایندگان را تعطیل نمود. برای واکنش به این اقدام طی تصمیم گیری سریع، در 20 ژوئن گردهمایی جدیدی در زمین تنیس سرپوشیده به نام ” jeu de paume ” واقع در ورسای تشکیل شد. در این گردهمایی همگی متعهد شدند تا زمان مصوب شدن قانون اساسی مکتوب جدید به فعالیت خود ادامه دهند.
یک هفته پس از سوگند معروف زمین تنیس ، پادشاه مجبور شد تسلیم شود و به دو طبقه اول اجازه داد به مجلس ملی بپیوندند. لوئی که احساس میکرد به واسطه این شکست تحقیر شده، با تحریک مشاور خود شروع به آرایش نظامی نیروهای ارتش (متشکل از تعداد زیادی مزدوران خارجی) در اطراف پاریس و ورسای نمود و در 12 جولای وزیر دارایی خود، ژاک نکر (که مردم او را بسیار دوست داشتند) را برکنار کرد. شایعات از حمله قریب الوقوع به طبقه سوم گسترش یافت ، و در 14 ژوئیه جمعی از مردم مسلح پاریس به باستیل (Bastille) ، قلعه قرون وسطایی ضلع شرقی پاریس، که به سمبل قدرت مطلق سلطنت تبدیل شده بود حمله کردند. انقلاب آغاز شده بود.
داستان: انقلاب فرانسه قیام فقیرترین شهروندان فرانسه بود
داستان؛ قشر فقیر مردم فرانسه نقش نسبتاً کمی را در این انقلاب بازی کردند اما در آثاری چون “داستان دو شهر” چارلز دیکنز به تصویر کشیده و مشهور شد، خلاف این مسئاله نمایش داده شده است. رهبرانی که در سال 1789 از شاه سرپیچی کرده و دست به کار تشکیل مجلس شورای ملی شدند، همگی از میان متخصصان و روشنفکران (حقوقدانان ، پزشکان ، روزنامه نگاران و نویسندگان ) و حتی برخی از اعضای اشراف قیام کرده بودند، از جمله کمته د میرابو (Comte de Mirabeau) ، مارکیس د کوردورت (Marquis de Condorcet) و مارکیز لافایت (Marquis de Lafayette قهرمان انقلاب آمریکا). جمعیتی که به باستیل حمله کردند اکثراً از صنعتگران، بازرگانان و مبارزانی تشکیل میشدند که ادعا می کردند به نمایندگی از طبقات فقیرتر بازرگانان، صنعتگران و کارمندان وارد عمل شده بودند.
داستان: مردم برای آزاد کردن زندانیان سیاسی که در باستیل زندانی بودند به آنجا حمله کردند
این موضوع نیز افسانه ای بیش نیست. با آغاز رژیم سلطنتی فرانسه در قرن هفدهم میلادی، بسیاری از نویسندگان و افراد دیگری که رژیم آنها را مشکل ساز قلمداد می کرد، در پشت میله های زندان قلعه قرون وسطایی (که به زندان تبدیل شده بود)، قرار گرفتند، این عمل در طول قرن هجدهم نیز ادامه یافت. شاید مشهورترین نویسنده ای که در باستیل به دلیل تلاش در فتنه انگیزی و اغتشاش زندانی شده بود، ولتر (Voltaire) بود. او که در متون طنزآمیز خود سیاست مذهب فرانسه را مورد هدف قرار داده بود، از سال 1717 حدود یک سال در قلعه باستیل زندانی شد.
اما این واقعه در زمان انقلاب فرانسه متوقف شده بود و در روز 14 جولای 1789 تنها هفت نفر در قلعه باستیل زندانی بودند. چهار تن از این زندانیان محکوم به ساخت موارد جعلی، دو مرد مبتلا به بیماری روانی و یک کنت که توسط خانواده خود به دلیل مشارکت در اقدامات جنسی منحرفانه به زندان تحویل داده شده بود، بودند. اتفاقاً، مارکوئیس د سد (Marquis de Sade) نیز از سال 1784 در باستیل زندانی شد و فقط چند روز قبل از حمله جمعیت به زندان و پس از آنکه از پنجره سلول خود فریاد زد « آنها زندانیان را قتل عام می کنند، شما باید آنها را نجات دهید.» به بخش بیماران روانی منتقل شد.
در واقع جمعیت انقلابی از وجود یک انبار اسلحه و باروت در باستیل باخبر و به دنبال آن بودند. نگهبانان قلعه پس از شلیک به جمعیت مردم و کشته شدن حدود 100 نفر، هنگامی که تیم نجاتی که برای محافظت از قلعه فراخوانده شده بودند به جمعیت انقلابی پیوستند و توپ های خود را به طرف قلعه شلیک کردند، مجبور به تسلیم شدند. به عنوان نشانه ای از فتح قلعه، اغتشاش گران و انقلابیون حاکم قلعه برنارد جردن د لونای (Bernard-Jordan de Launay) را به قتل رساندند و سر او را بر سر نیزه ای کرده و در خیابان های شهر گرداندند.
داستان: گیوتین برای اولین بار در جریانات انقلاب فرانسه به کار برده شد
این موضوع تقریباً تنها یک داستان است. درست است که گیوتین به اصلی ترین سمبل انقلاب و دوران ترور در سالهای 1793-94 تبدیل شد و طی آن سالها 16000 نفر اعدام شدند، اما در قرون وسطا نیز دستگاه های مشابه گیوتین برای اعدام استفاده می شد که از میان آنها می توان به یک دستگاه انگلیسی تقریباً یکسان به نام هالیفکس گیبت (Halifax Gibbet) و دستگاه دیگری به نام بیوه اسکاتلندی (Maiden Scottish) اشاره کرد، که از قرن شانزدهم تا هجدهم میلادی برای حدود 120 اعدام مورد استفاده قرار گرفت.
از این گذشته، مردی که نام او بر این دستگاه گذاشته شد، یعنی جوزف-ایگناس گیوتین (Joseph Ignace Guillotin)، مخترع آن نبود. این دستگاه به وسیله دکتر آنتوان لوئیس (Dr. Antoine Louis) اختراع گردید. گیوتین، پزشکی فرانسوی، عضو شورای ملی و به دنبال اصلاح حرفه پزشکی بود و شخصاً با مجازات اعدام مخالفت کرد. وقتی به این نتیجه رسید که این مجازات از بین نخواهد رفت تلاش کرد تا کاری کند که این مجازات سریع تر و با درد کم تری به انجام رسد. چنانچه قبل از اختراع این دستگاه چنین مجازاتی با تبر یا شمشیر انجام می گرفت که احتمال استفاده ناشیانه از آنها می توانست به درد و عذاب بیشتر فرد معدوم منتهی شود. احتمالاً نام گیوتین به دلیل طرفداری همه جانبه او از استفاده از این دستگاه (در ابتدا لقب “لوئیزون” یا “لوئیزت” را به آن داده بودند) در مراسم اعدام بر روی دستگاه دکتر لوئیس گذاشته شد. گیوتین اعتقاد داشت که استفاده از این دستگاه راهی انسانی تر برای انجام چنین مجازاتی میباشد. در دوران ترور، اوج استفاده از گیوتین، دکتر گیوتین پس از زندانی شدن در سال 1794 ، از اعدام قریب الوقوع با این دستگاه جان سالم به در برد.
واقعیت: مردم فرانسه روز باستیل را جشن می گیرند
این موضوع به نوعی حقیقت دارد اما هیچ وقت به یک فرانسوی روز باستیل را تبریک نگویید، چرا که این نام گذاری مختص کشورهای انگلیسی زبان است. درست است که روز چهاردهم جولای از اواخر قرن نوزدهم به عنوان یکی از تعطیلات ملی فرانسه شناخته شده و جشن گرفته می شود، اما رسماً با عنوان «لافت ناسیون» (La Fète natione) شناخته می شود و بیشتر اوقات به عنوان روز “ژولت کوارتز” (le quatorze juillet) یا 14 جولای از آن یاد می شود. این تعطیلات یادآور حمله باستیل و آغاز انقلاب فرانسه در چهاردهم جولای 1789 و همچنین یک رویدادی مسرت بخش تر که در سال بعدی اتفاق افتاد می باشد. سال بعد از آغاز روند انقلاب در همین روز، یک سری از جشن های خودجوش در سراسر فرانسه رخ داد و مردم این کشور آزادی و وحدت جدید خود را در این روز جشن گرفتند. امروزه، در این روز شاهد رژه بزرگ نظامی در خیابان شانزلیزه خواهیم بود که با حضور رئیس جمهور فرانسه و دیگر رهبران سیاسی برگزار می گردد. همچنین در این روز مراسم کوچکتری نیز نظیر، آتش بازی ، رقص و جشن های متعدد در شهرهای سراسر کشور فرانسه برگزار می شود.