منصور بهرامی نماینده انحصاری تنیس ایران

منصور بهرامی بار دیگر مردم را در ویمبلدون به خنده واداشت، اما در پشت صحنه حرفه او لحظاتی سخت و دشوار در جریان بوده است. تنیس ایران در دنیا چندان آشنایی ندارد و منصور بهرامی تنها بازیکن شاخص این ورزش از ایران به حساب می آید.

با ورود مسابقات تنیس تک نفره و دو نفره به مراحل بالاتر، لزوم تمرکز بازیکنان به بازی، بیشتر از هر زمان دیگری است. تفاوتی ندارد بازیکنی که در زمین تنیس حاضر می شود، اندی مورای ستاره امید بریتانیا باشد یا بازیکن رتبه اول جهان نواک جوکوویچ، در چنین مراحلی دیگر زمانی برای مسخره بازی نمی ماند و تنها هدف حضور در زمین مسابقات پیروزی خواهد بود.

برای بهتر کردن جو سنگین حاکم بر این بازی ها بازیکنان برتر تنیس پیشین مانند جان مک انرو (John McEnroe)، پت کَش (Pat Cash)، لیندسی داونپورت (Lindsey Davenport) و مارتینا هینگیتس (Martina Hingis) را به زمین های چمن ویمبلدون دعوت می کنند.

درمیان تمام بازیکنان پیشکسوت جهان تنیس بازیکنی وجود دارد که گویا تنها هدفش سرگرم کردن مردم است. این بازیکن ایرانی تنها بازیکن حرفه ای تنیس ایران است. او بدون ذره ای خستگی و دلزدگی حدود بیست سال است که به این دعوت ها پاسخ مثبت میگوید.

منصور بهرامی تنها بازیکن تنیس ایرانی

بهرامی در مصاحبه ای با تلویزیون انگلیسی الجزایر می گوید: « بازگشت به اینجا مایه خرسندی است. جو خاصی در این فضا حاکم بوده و حضور در برابر جمعیت بسیار جذاب و دوستداشتنی میباشد. ما برای سرگرم کردن مردم در این محل حاضر می شویم. چنانچه بخواهید قهرمانی بزرگ باشید باید تمرکز خود را حفظ کنید. نمیتوان هم زمان هم مردم را به خنده واداشت و هم پیروز میدان شد. باید یکی از آن دو را انتخاب نمایید. ما در اینجا می خواهیم شادی تماشاچیان را بربیانگیزیم.»

درست است که بهرامی نیمه پر لیوان را می بیند و از آن لذت می برد اما اضاع همیشه به اینگونه نبود. در روزهای آغازین کار او، لحظاتی سخت و روزگاری تاریک بر زندگی او سایه گسترانده بود.

بهرامی در باره کودکی خود اینچنین میگوید: « پدرم باغبان یکی از بزرگترین مراکز ورزشی ایران بود. در دو یا سه سالگی زمانی که اولین قدم های خود را بر روی زمین برمیداشتم، تمامی زمین های ورزشی را در این مجتمع می دیدم. هر ورزشی را که می خواستم می توانستم انجام دهم اما زمین تنیس همیشه در رزرو طبقه مرفه جامعه بود. »

او از سه سالگی تا سیزده سالگی با استفاده از ماهیتابه، چوب و یا کف دستش تنیس را تمرین می کرد و به همین ترتیب این ورزش را یاد گرفت. روزگار و تمرینات سختی که بی شک زمینه ساز یادگرفتن حقه هایی است که با استفاده از آنها جمعیت حاضر در ویمبلدون را می خنداند.

« سیزده سال داشتم که فدراسیون به بازیکنی جدید نیاز پیدا کرد، به همین دلیل دو راکت به من دادند و اجازه پیدا کردم تا به عنوان بازیکن وارد زمین تنیس شوم. سه سال بعد به عنوان یکی از اعضای تیم ملی در مسابقات دیویس کاپ حضور پیدا کردم. »

هرچند بعد از آنکه در سال 1980 (1358) آیت الله قدرت را در دست گرفت، حرفه من به شدت به خطر افتاد. حکمرانان و قانونگذاران ایران از تنیس به عنوان یک ورزش غربی یاد کرده و تمام زمین های بازی تنیس را مهر و موم کردند.

منصور بهرامی سه سال بعد را نتوانست به حرفه خود بپردازد و بعد از آن به قصد مهاجرت راهی فرانسه شد. او با اینکه بهترین سالهای ممکن در حرفه خود را از دست داده بود، در سال 1986 به مسابقات تور ای تی پی ملحق شد.

هرچند نیاز خود او برای سرگرم کردن مردم، باعث شد تا به بازیکنانی مانند نرسد، اما با ناراختی ابراز کرد:

« از پانزده سالگی تمام فکر و ذهن من جمعیت و چگونه خوشحال کردن آنها بود. می خواستم مردم زمانی شاد داشته باشند. مسابقات بسیاری بود که می توانستم با نتایج 3-6 یا 2-6 در آنها پیروز باشم اما آنها را به درازا کشانیدم و نهایتا با نتیجه 5-7 مسابقه را پایان دادم و در بسیاری از همین مسابقات نیز شکست خوردم. »

تنها بازمانده تنیس ایران

 بهرامی هم اکنون در نزدیکی پاریس ساکن است و هر دو پاسپورت ایران و فرانسه را در دست دارد. زمانی که از او سوال می شود فقدان بازیکنان تنیس از وطنش چه حسی را در او به وجود می آورد، پاسخ می دهد:

« در ایران چیزی به نام تنیس وجود ندارد. چیزی به نام رقابت وجود ندارد. آنها کاری برای ورزش نمی کنند و بدون کمک نمیتوانی در ایران قهرمان باشی. ناراحت کننده است؛ در دهه هفتاد میلادی ما بازیکنان بسیاری را شکست می دادیم. گاهی این بازیکنان اروپایی بودند، گاهی آسیایی، اما ناگهان همه چیز متوقف شد. من تنها بازمانده آن دوران هستم. »

حتی تا به امروز و در سن 57 سالگی هم منصور بهرامی تنها بازیکن ایرانی بوده که توانسته به طور حرفه ای تنیس را دنبال کند. او در دوران اوج خود توانست راند دوم مسابقات آزاد فرانسه را به پایان برساند و در دو مسابقه دونفره پیروز میدان باشد.

« تنیس ایزان بازیکنان دیگری را نیز همراه خود نموده است، اما این بازیکنان آنقدر خوب بازی نمی کنند که بتوان نام آنها را بازیکنان حرفه ای تنیس ایران نامید. حداقل امارات متحده عربی برای ورزش در کشورش بودجه ای اختصاص می دهد و سرمایه ای را صرف آن می نماید اما در ایران هیچ سرمایه ای صرف پیشبرد و ارتقاء ورزش نمیشود. ورزش در این کشور همیشه در اولویت دوم قرار دارد.»

« اگر در مورد ایرانیانی صحبت می کنید که در لندن یا پاریس زندگی می کنند، بله احتمال دارد اما در ایران شانسی برای تمرین و تبدیل شدن به قهرمان نخواهید داشت.»

شرایط برای بانوان ایرانی که دوست دارند روزی در زمین مسابقات ویمبلدون حضور داشته باشند از این هم مایوس کننده تر است.

« بانوان باید در مناطق بسته بازی کنند و هیچ مردی نمی تواند در میان تماشاچیان حضور داشته باشد. دو سال پیش ارغوان رضایی توانست به رتبه پانزدهم برسد اما تفاوتی عمده از جنس متولد شدن در فرانسه، در این میان وجود دارد. اگر در ایران متولد شده بود هرگز نمی توانست به چنین رتبه ای دست پیدا کند. »

احتمالاً در ویمبلدون آینده نیز بهرامی لبخندهای بسیاری را بر صورت تماشاچیان می نشاند اما تاریکی مطلقی در داستان زندگی او نهفته است.

رویارویی با بازیکنانی مانند، جیمی کانرز، جورن بورگ و جان مک انرو تضمین می کند که او نیز یکی از ستارگان تنیس است. اما اگر در آن روز بهرامی با آن پرواز به فرانسه نمی آمد هیچ کدام از اینها جامه واقعیت به خود نمی پوشاندند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *