ایجاد آمادگی روانی در نوجوانان و کودکان برای تنیس

به قلم توماز منسینجر، مربی تنیس، که از تجربه‌هایش در آموزش چندساله‌ی آمادگی روانی این ورزش می‌گوید.

تنیس فارسی – کودکان و نوجوانان در دنبال کردن حرفه‌ای تنیس نیازمند ذهنی آماده هستند. در این مقاله به روش‌های روانی و تمرین‌های ذهنی برای آمادگی در ورزش تنیس خواهیم پرداخت.

تمرینات را به صورت پیوسته و مداوم انجام دهید. هر تمرین را یک هفته انجام دهید و سپس به سراغ بعدی بروید. وقتی که همه آن‌ها را به پایان رساندید، دوباره از اول شروع کنید. داشتن کنترل بر روی احساسات و روان، می‌تواند یک تنیسور را در حیاتی‌ترین لحظات یک مسابقه یاری دهد.

مطمئنا روش‌های دیگری نیز برای پرورش توانایی‌های روانی بازیکنان جوان وجود دارد. توجه داشته باشید که کودکان به شکل قابل توجهی ساده و وهمی هستند. اگر حتی یک توپ ساده را در یک مسابقه از دست بدهند، بعدا به شما خواهند گفت که تمام توپ‌های ساده را از دست می‌دهند.

به یاد دارم که بازی یک دختربچه‌ی دوازده ساله را از نزدیک نگاه می‌کردم که بعدا گفت از سرویس‌هایش ناامید شده است. به نظرم آن‌چنان بد نبودند اما او قصد داشت که من را قانع کند که هشت یا نه بار خطای دوگانه سرویس داشته است. پدر او از مسابقه فیلم گرفته بود. پس از آن که به مشاهده ویدیو نشستیم، او دید که تنها 2 اشتباه دو گانه داشته.

چیزهایی از این قبیل اتفاق می‌افتند و دلیل‌شان بزرگ‌نمایی ناامیدی به وسیله احساسات قدرتمند و تبدیل آن‌ها به افکار منفی وحشتناک هستند. واقعیت کاملا تحریف می‌شود و کم‌کم بازیکن شروع به باور تفکرات تحریف‌شده‌اش می‌کند و در باورش به خودش، محدودیت‌هایی اشتباه وضع می‌کند که راه پیشرفت را بر او می‌بندند.

به همین دلیل، مربیان و والدین وظیفه دارند که در دو جبهه با فرزندانشان بازی کنند. یکی در خود تنیس و دیگری در دنیای غیرواقعی. چون کودکان، این‌گونه دنیا را درک می‌کنند.

تنیس کودکان

انجام بازی غیرواقعی و روانی

بگذارید که کودک با حریفان کم‌توان مسابقه بدهد تا مسابقات زیادی را پیروز شود. برای این کار، حضور در تورنمنت‌های سطح پایین نیز توصیه می‌شود.

آندره آغاسی ، تنیسور آمریکایی-ارمنی تبار برای بالا بردن اعتماد‌به‌نفسش در مسابقات چلنجر (مسابقاتی با یک سطح پایین تر از تور جهانی تنیس) شرکت می‌کرد. هیچ تغییری در تکنیک ضربات یا دید او به استراتژی تنیس به وجود نمی‌آمد و او آمادگی کامل برای حضور در مسابقات سه‌ستی را داشت. اما او نیاز به یک تایید داشت که باور کند هنوز برنده است. مهم نبود که در چه مسابقاتی برنده باشد.

ذهن پیروزی را به یاد می‌آورد و نه موقعیت‌های پیروزی را. همان‌طور که ذهن غیرواقع‌بین می‌تواند اعتماد‌به‌نفس یک نفر را از بین ببرد، می‌تواند با پیروزی‌های غیرواقعی و در مسابقات آسان آن را بالا ببرد.

پسر یا دخترتان را تشویق کنید و به جای آن که اشتباهاتش را مدام یادآوری کنید، اولین کسی باشید که موفقیت‌های او را به یادش می‌آورد. این امر نیازمند هوشیاری و تمرین زیاد است تا الگوی ذهنی ما را تغییر بدهد.

هرگاه می‌بینم شاگردانم (مخصوصا دخترها) در وضعیت روانی خوبی نیستند، از آموزش یا تصحیح‌کردن کارهای‌شان در زمین تنیس دست می‌کشم. در عوض، صبر می‌کنم تا ضربه خوبی بزنند و سپس روی آن نظر می‌دهم. این روش من برای بالا بردن آگاهی‌شان در مورد اشتباهات و فهمیدن ضربات خوب است. بدین‌طریق، روحیه و انرژی‌شان زیاد می‌شود.

تنیس کودکان

بازی واقعی تنیس

نوجوانان بین 14 تا 16 سال، بیشتر اوقات متوجه نمی‌شوند. منطق احساسی‌شان غالب می‌شود و فکر می‌کنند که همه ضربات آسان را از دست داده‌اند در حالی که پنج ضربه خوب داشتند و تنها دو توپ را از دست داده‌اند. من با نشان دادن مثال‌ها و آمار‌هایی از بازیکنان برتر تنیس، در این زمینه توانستم موفق باشم.

به آن‌ها نشان می‌دادم که در طول یک سال این بازیکنان بزرگ چند مسابقه را شکست می‌خورند اما در انتها می‌توانند جزو بیست تنیسور برتر سال باشند؛ چند گیم را از دست بدهند و همچنان ست را ببرند؛ چند توپ ساده را از دست بدهند و همچنان پیروز مسابقه باشند و نمونه‌هایی مشابه.

به آن‌ها آمار رو در رویی را نشان می‌دادم که می‌گفت نمی‌شود همیشه در برابر یک رقیب با رتبه‌ای پایین‌تر پیروز باشند. بازیکنان بزرگی را نشان می‌دادم که توپ‌های بلند ساده‌ای را از دست می‌دهند تا به بچه‌ها بگویم همیشه نمی‌شود ضربات را وارد کرد و چیز هایی از این قبیل.

نشان دادن مدرک (از طریق ویدیوها، آمار و دیگر مستندات) بسیار بهتر از تلاش برای متقاعد کردن آنان است. زیرا در نهایت بچه‎ها باید با واقعیت کنار بیایند و مثلا چون حریفشان دارای رتبه‌ی بهتری‌ست دست از تلاش نکشند یا به خاطر یک خطای دوگانه‌ی سرویس، سرویس‌زدن‌شان را به شکلی غلط قضاوت نکنند.

من این را “پذیرش” می‌نامم. یعنی شما با حقیقت مواجه می‌شوید و با آن مبارزه نمی‌کنید. یعنی شما می‌پذیرید که آرزوها و خواسته‌هایتان به این زودی‌ها برآورده نمی‌شوند اما باید به تلاش ادامه بدهید. در نتیجه شما افکارتان را تعطیل می‌کنید و تنها بازی‌ می‌کنید. یک بازیکن باید وارد ایده‌آل‌ترین حالت روانی‌اش شود تا بهترین عملکردش را به نمایش بگذارد. لحظه‌ای که دیگر فکر نمی‌کند و نیازی به توانایی‌های روانی ندارد. در این وضعیت، شما دیگر برانگیختگی‌های خود را کنترل نمی‌کنید؛ افکارتان را بازرسی نمی‌کنید؛ زمانی برای تنفس نیاز ندارید و از شر تنش‌ها خلاص شده‌اید. فقط به فکر بازی هستید و بازی می‌کنید.

هدف این است که تنیسور یاد بگیرد که فکر نکند و به صورت اتوماتیک بازی کند تا فقط متوجه الگوهای تاکتیکی باشد و در صدد تنظیم آن‌ها بر بیاید.

رسیدن به این مرحله دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. حتی نوجوانانی نیز هستند که به این مرحله رسیده‌اند.

در انتها باید اضافه کنم که:

از آن‌جایی که چند سال است که به عنوان مربی تربیت روان تنیسورها فعالیت می‌کنم، از طرف والدین مراجعین زیادی داشتم که ادعا می‌کردند فرزندشان به کمک در زمینه‌ی بازی روانی نیاز دارد. و من از آن‌جایی که بازی روانی بسیار چالش‌برانگیز است، تاییدشان می‌کنم. اما عده کمی از خانواده‌ها متوجه می‌شوند که دلیل ضعف روانی فرزندشان، رفتار خود آن‌هاست. خانواده‌ها هم باید بر روی سلامت روان‌شان کار کنند تا بتوانند به فرزندانشان کمک کنند.

خانواده‌ها باید اعتمادبه‌نفس کافی برای اعتماد به فرزندشان را داشته باشند. تا بتوانند احساسات‌شان را کنترل کنند، مثبت فکر کنند و واقعیت را وقتی بر خلاف میل‌شان است قبول کنند.

کودکان به شکل قابل‌توجهی تحت تاثیر رفتار و واکنش‌های احساسی والدینشان قرار می‌گیرند. تاثیر رفتار والدین، بسیار بیشتر از تاثیر صحبت‌های‌شان روی فرزندان است. مخصوصا اگر فرزند احساس کند که بین رفتار و گفتار پدر یا مادرش زاویه وجود دارد.

بهبود شرایط روانی، برای تنیسور و خانواده‌اش سفری دور و دراز است. منظورم این نیست که ضعف‌ها یا اشتباهات آن ها را تصحیح نکنید. منظورم این است که کودکان را آن‌گونه که هستند قبول کنید و دوست داشته باشید. آن‌وقت است که خودشان شروع به پیشرفت می‌کنند.

با آرزوی بهترین‌ها در سفرتان به دنیای تنیس  – توماز

اما در زیر جوابی‌ست که یکی از والدین به نامه من داد:

جوابت به ایمیلم را در ماه ژوئن خواندم و کلی درباره‌ی آن فکر کردم. باید تصدیق کنم که حق با تو بود. من خودم مشکل فرزندم بودم، بدون آن که از آن اطلاع داشته باشم. به او فشار زیادی وارد می‌کردم تا به خوبی بازی کند و این فشار مانع لذت بردنش از تنیس می‌شد. در نتیجه او نمی‌توانست توانایی‌هایش را به نمایش بگذارد.

از زمان پاسخت به ایمیلم، روش‌های متفاوتی را امتحان کردم. تعدادی از آن‌ها به خوبی جواب دادند و تعدادی‌شان نیز نتیجه خوبی نداشتند. اما احساس می‌کنم که به عنوان کسی که در راه تربیت روانی فرزندش شکست خورده، می‌توانم به نکاتی اشاره کنم:

چیز هایی که به هر دوی ما کمک کرد

1- سعی نکنید که همیشه در حال آموزش دادن یا یادآوری نکات باشید. مخصوصا در راه مسابقات.

2- صحبت همیشگی درباره تنیس را متوقف کنید. من مدام به خودم یادآوری می‌کنم که فرزندم تنها 9 سال دارد و به اندازه انجام تنیس از بازی با پلی‌موبیل‌اش نیز لذت می‌برد.

3- در طول انجام مسابقات، سعی می‌کنم که در دورترین فاصله ممکن با زمین مسابقه بنشینم. نه آن‌قدر دور که حضورم را در آن اطراف حس نکند و نه آن‌قدر نزدیک که بتواند احساساتم را در طول مسابقه ببیند. (در حال پیشرفتم اما همچنان در مخفی کردن احساساتم ضعیفم).

4- در هنگام صحبت با او، فهمیدم که او برای تحت تاثیر قرار دادن من تنیس بازی می‌کند و نه برای خودش و وقتی که در مسابقه چیز‌ها شروع به خراب‌شدن می‌کنند، همان‌طور که شما گفتید، خودش را متقاعد می‌کند که به اندازه کافی خوب بازی نمی‌کند و بازی‌اش خراب می‌شود. برای من ماه‌ها طول کشید تا قانعش کنم که نیازی ندارد چیزی را به من ثابت کند.

اما مهم‌ترین نتیجه این اقدامات، برداشتن فشار ناخودآگاهی بود که روی او قرار می‌دادم.

در نتیجه تمام این‌ها، او دوباره عاشق تمریناتش شده است (دوازده تا 15 ساعت در طول هفته). او عاشق شرکت در تورنمنت‌ها شده است و در مجموع از تنیس‌اش لذت می‌برد. نیاز به گفتن نیست که نتایج‌اش نیز بهبود چشم‌گیری داشته‌اند و مسابقاتی که باید ببرد را می‌برد.

پس از تلاش و مبارزه‌ای خوب شکست می‌خورد و تا زمان پایان مسابقه بیخیال نمی‌شود. حتی پس از شکست به جای گریه‌کردن های قدیمی، با لبخند زمین را ترک می‌کند.

در طول چند ماه گذشته فهمیدم که یادگیری این روش‌ها بسیار دردناک است ولی ارزشش را دارد. همه والدینی که فرزندان‌شان تنیس بازی می‌کنند باید از این سختی بگذرند. در حالی که اکنون چهل سالگی را نیز رد کرده‌ام، درک می‌کنم که هیچ‌گاه یادگیری نحوه برخورد مناسب با موقعیت‌های متفاوت، تمام نمی‌شود.

به هر حال دلم می‌خواهد که بابت توصیه‌ها و نصیحت‌هایتان تشکر کنم و به شما اطلاع بدهم که بسیار کمکم کردند. شما را در جریان اتفاقات می‌گذارم و برای توصیه‌هایتان پیش شما برخواهم گشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *