تنیس، یک ورزش جهانی است که تکامل جهانی تنیس در کشور هایی که زمانی بعنوان نقاط سیاه «ازدحام» تنیس شناخته میشدند، ادامه دارد. بازیکنانی مانند راد لیور (Rod Laver) و مارتینا ناوراتیلووا (Martina Navratilova) راه را برای بیورن بوری و اشتفی گراف هموار کردهاند. آنها نیز به نوبه خود، در های پیشرفت را برای بازیکنان امروزی نظیر یوگنی کافلنیکوف(Yevgeny Kafelnikov) و لی نا , (Li Na)باز کردهاند.
سی سال گذشته، شاهد ورود این ورزش به بازار های جدیدی بودهاست. تنیس مخاطبان وسیع تری را به خود جلب کرده و استعداد های جوان را به طرزی به خود جلب کرده است که در چند دهۀ گذشته هرگز ممکن بنظر نمیرسید.
هیچ نکته ای بیشتر از این حقیقت که ده بازیکن برتر تور تنیس بانوان متعلق به ده کشور مختلف هستند، تکامل جهانی تنیس را اثبات نمیکند.
استیسی آلستر(Stacey Allaster) ، مدیر عامل و رئیس WTO «انجمن تنیس زنان» در بیانیۀ منتشر شده در نشریۀ واشنگتن تایمز، پس از بیرون آمدن آخرین رنکینگ در دوشنبه گذشته، بیان داشت: «اینکه ده کشور مختلف ده رنکینگ برتر را از آن خود کردهاند حقیقتاً نشان دهندۀ جهانی شدن تنیس است.»
پس چه اتفاقی افتادهاست؟ ایالات متحده بخشی از غلبۀ طولانی مدت خود در این ورزش را از دست داده است و کشور های اروپایی غربی مانند اسپانیا و فرانسه شروع به قدرت نمایی در این ورزش کردهاند.
اما این موج های عظیم فقط در کشور های فوق در حال تشکیل نمیباشند. روسیه در 20 سال گذشته به صحنه آمده است تا تبدیل به یکی از مراکز قدرت واقعی در ورزش تنیس شود، و همانطور که داستان های مربوط به لی نا بطور گسترده ای اشاره داشته اند، چین بازیکنان رو به ترقی را در آسیا هدایت میکند که میتوانند تهدیدی برای هجوم های عظیم برای ورود در بین نخبگان این ورزش باشند.
طی چند هفته گذشته، من در حال تحقیق بر روی تکامل جهانی تنیس بودهام و الگو هایی را تشخیص دادم که همه افراد میتوانند آنها را درک کنند. من 100 بازیکن برتر مرد و 100 بازیکن برتر زن را در چهار نقطۀ تاریخی (1980، 1990، 2000 و 2010) مورد مطالعه قرار داده و نتایج را بصورت یک نقشه ترسیم کردم تا بتوان نقاط حساس رشد تنیس را در یک نگاه مشاهده کرد.
اطلاعات تور زنان عبارتند از رنکینگ ویرجینیا اسلیمز(Virginia Slims rankings)، رنکینگ Sanex WTA و رنکینگ WTA.
بعنوان خلاصه ای از روش پایۀ تحقیقی که انجام دادم، برای مثال خانمی که در رنکینگ انتهای سال 1980 در بین 20 بازیکن برتر قرار داشت، 5 امتیاز گرفت، کسی که دارای رنکینگ 21 تا 40 بود 4 امتیاز گرفته، بازیکنی با رنکینگ 41 تا 60 سه امتیاز دریافت کرد و همینطور این روند ادامه داشت. این کار در رنکینگتکامل جهانی های مردان تکرار شد و مجموع ها با یکدیگر ترکیب شدند. سپس، همین روش برای سه برهه زمانی دیگر تکرار شدند.
این یک روش عالی و بی نقص نیست و هیچ دانش واقعی برای آن وجود ندارد، اما یافته های من بصورت زیر هستند:
1980(تکامل جهانی تنیس)
در یک نظر: در ابتدای دهه 1980، ایالات متحده قدرت غالب در تنیس بود و استرالیا با فاصله زیاد، بعنوان قدرت دوم مطرح میشد. بریتانیای کبیر و چکسلواکی صاحب تعدادی از بازیکنان قوی بودند اما، مابقی کشور های اروپایی در مقایسه با رقبای پیشتاز، بشدت فاقد بازیکنان مستعد بودند.
اگر بگوییم که در اواخر دهۀ 1970 و اوایل دهۀ 1980، تنیس کاملا تحت سلطۀ امریکایی ها بود، اغراق آمیز نخواهد بود. تا آن زمان، امریکایی ها هم در بخش مردان و هم در بخش زنان در صدر قرار داشتند و مالک انحصاری موفقیت ها و پیروزی ها در این رشته بودند.
ایالات متحده 59 نفر از 100 بازیکن برتر زن و 42 نفر از 100 بازیکن برتر مرد را داشت. پس از دهۀ 1980، این سطح از سلطه و غلبه هرگز در این ورزش توسط هیچ کشوری دیده نشده و دیده نخواهد شد.
برای اینکه از دیدی دیگر به مسئله نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم که امریکا در مقایسه با هر کشور دیگری، تعداد بیشتری از رتبه های 81 تا 100 را در رنکینگ 100 بازیکن برتر به خود اختصاص داده بود.
کریس اورت لوید(Chris Evert Lloyd)، تریسی آستین(Chris Evert Lloyd)، و مارتینا ناوراتیلووا (Martina Navratilova )در آن زمان در صدر بازیکنان زن قرار داشتند. بنظر میرسید که هر چند سال، قهرمانان جدیدی پا به رنکینگ ها «رتبه ها» میگذارند.
لوید در انتهای دهۀ 1980 در آغاز راه خود بود و تا آن زمان 11 بازی از 18 گرند اسلم خود را برده بود. او مشعل را از بیلی جین کینگ گرفته و با آن به پیش میتاخت، در حالیکه یک پناهنده 24 ساله اهل چکسلواکی بنام ناواراتیلووا بتازگی و چند سال قبل به صحنه وارد شده بود. استعداد نو ظهور آستین را به این ترکیب اضافه کنید و در نتیجه میتوانید درک کنید که چرا بانوان امریکایی برنده 23 دوره از 27 گرند اسلم برگزار شده بین سال های 1980 و 1986بودند.
تعجبی ندارد که ایالات متحده هفت سال پیاپی از سال 1976 تا 1982 برنده جام فدراسیون بود.
در مورد بخش مردان، تمام آنچه که باید بدانید اینست که جان مکانرو (John McEnroe) با بردن یواس اوپن در سال 79 به این عرصه پا گذاشت و جیمی کانرز(Jimmy Connors) در اوج فعالیت حرفه ای خود بود. تیم ایالات متحده در پنج سال بین 1978 تا 1982 چهار برد جام دیویس را به دست آورد.
تهدیدی که از سمت بازیکنان اروپا و امریکای جنوبی وجود داشت خیلی کمتر بود و مثال های بازیکن های خوب این دسته عبارتند از بیورن بورگ(Bjorn Borg) گیلرمو ویلاز(Guillermo Villas) ، و خوزه لوئیس کلرک(Jose-Luis Clerc) اما واقعیت این بود که در انتهای دهۀ 1980، 15 رتبه از 20 رتبۀ برتر مردان متعلق به امریکا بود.
در آن زمان، دومین دارنده برنامه برتر در جهان، سوئد یا آرژانتین نبود. خیر، کشور استرالیا دارای بیشترین موفقیت بود. آنها بیشترین بازیکنان (16 نفر) را در بین 100 نفر برتر داشتند که بیشتر از مجموع بازیکنان برتر دو کشور بعدی بود و استرالیا پر از استعداد های سطح متوسط بود.
در حالیکه ایوان گولگانگ کالی(EvonneGoolagongCawley) در سال 1980 در اوج قرار داشت، وندی ترنبول(Wendy Turnbull) در میانۀ فعالیت حرفهای خود بود. 1980 چهارمین سال متوالی بود که او فصل را با قرارگیری در بین ده بازیکن برتر به اتمام رساند و واقعا تعجبی ندارد که تا سال 1984 در همین موقعیت باقی ماند. ترونبول در سه مورد از چهار اسلمز، در فینال حضور داشت، چهار بار در یک چهارم نهایی ویمبلدون(Wimbledon) حضور داشت و در حالیکه یک بازیکن نخبه در تنیس دوبل «دو به دو» بود، همچنین حریف چغری در تنیس تن به تن بود. با سرعت بالا، دفاع قوی و تماس هموار با تور، او را تقریبا میتوان بعنوان ورژن قدیمی کارولین وزنیاکی(Caroline Wozniacki) دانست.
زمانی که در مورد بازیکنان استرالیایی بخش مردان صحبت میشود، بزرگترین تهدیدی که با آن مواجه بودند، قطعا پیتر مکنامارا (McNamara cruelly) بود. مکنامارا که بعد ها به مرد شماره 7 تنیس تبدیل شد، درست زمانی که آماده بچالش کشیدن برای بازی های سخت و جدی بود دچار پارگی تاندون های زانو شد. مطمئناً، کیم وارویک(Kim Warwick)و فیل دنت (Phil Dent) بازیکنان خوبی بودند و پاول مکنامی (Paul McNamee) بالای سطح متوسط بود، اما هیچ ورزشکار نخبه ای، همانند کمپ زنان، وجود نداشت.
راد لیور(Rod Laver) تلاش زیادی برای وارد کردن تنیس استرالیا به جمع تیم های برتر کرد. کن رزوال و جان نیوکمب بخشی از میراث آزی (استرالیایی) را در اوایل و اواسط دهۀ 1970 حمل میکردند اما تا زمان ظهور پت کش (Pat Cash) و یک دهه بعد، ظهور پت رافتر(Pat Rafter)بازیکن دیگری نبود که بتواند این حرکت را به پیش براند.
1990
در یک نگاه: در حالیکه تنیس در امریکا همچنان عالی باقی ماند، رشدی واقعی در سرتاسر اروپای غربی بخصوص در فرانسه، اسپانیا و آلمان بچشم میخورد. سوئد و ایتالیا نیز شروع به تربیت بازیکنان برتر کردند و برای اولین بار، تنیس در اتحادیه جماهیر شوروی شروع به توسعه کرد.
ده سال قبل، چه کسی فکر میکرد که USSR «اتحادیه جماهیر سوسیالیستی شوروی» در تولید و تربیت ستارگان نخبه و رو به رشد تنیس قدم خواهد گذاشت؟
در بازی های المپیک تابستان 1988، شوروی در مقایسه با کشور های دیگر غیر از امریکا، ورزشکاران بیشتری را به سئول فرستاد. آنها در رأس جدول مدال ها بودند و در رشته های دو و میدانی، ژیمناستیک، کشتی و وزنه برداری برتر و دارای سلطه بودند. USSR در تنیس مدالی کسب نکرد و تنیس باز ها را فقط برای شرکت در مسابقات فرستاد. تنها تنیسور مرد آنها یعنی الکساندر ولکوف (Alexander Volkov)در راند اول حذف شد، در حالیکه دو تنیسور زن در راند دوم شکست خوردند.
اما سال 1988 همچنین اولین سالی بود که در 64 سال برگزاری المپیک، مسابقات تنیس به عنوان یک ورزش کامل برگزار شد. میتوان گفت که تنیس به تازگی تبدیل به اولویتی در برنامۀ کار اتحادیه جماهیر شوروی شده بود. تعداد امید های ورزش تنیس در اوایل دهه 1980 در شوروی واقعا انگشت شمار بود.
سال گذشته، قطعه فوقالعاده ای به قلم تیم هکلر(Tim Heckler) مدیر عامل انجمن تنیس حرفهای ایالات متحده وجود داشت که بر اهمیت از میان برداشتن دیوار برلین در گسترش تنیس تأکید داشت زیرا افراد شروع به آموزش و رقابت در ورزش هایی کردند که تحت کنترل دولت نبودند.
بازهم مانند همه زمینه ها، روس ها میخواستند بهترین باشند و بازیکنانی نظیر ناتاشا زوروا (Natasha Zvereva) سبب شناخته شدن کشور خود شدند. زوروا (Zvereva)بعنوان یک تازهکار مستعد، تبدیل به یکی از بهترین بازیکنان دوبل همۀ زمان ها شد و 18 تاج گرند اسلم(Grand Slam) را از آن خود کرد. سال 1990 سومین سال حضور او بود، گرچه او هرگز نتوانست به فینال مسابقات انفرادی «تک به تک» فرنچ اوپن(French Open)راه پیدا کند. کاری که این ورزشکار بلاروسی کرد این بود که راه را برای سایر تنیس بازان شوروی باز کرد.
جورجیا لیلا(Georgian Leila) مشکی در پایان 1990 جزء 20 بازیکن برتر بود و کمتر از هشت ماه بعد به رنکینگ شماره 12 رسید. همچنین ناتالیا مدودوا (Natalia Medvedeva) اوکراینی نیز تازه به رنکینگ پا گذاشته بود و در سال 1988 اولین عنوان تور خود را در نشویل «تنسی» بعنوان یک بازیکن 17 ساله کسب کرد، و هم وطن او النا بریوخووتس (Elena Brioukhovets) آن سال را با رتبه 73 به اتمام رساند و سپس رتبۀ دوم را در مسکو و برنتوود(Moscow and Brentwood) و دو عنوان را در تارانتو و دورادو(Taranto and Dorado) کسب کرد.
در بخش مردان، آندری چسنوکوف(Andrei Chesnokov) در سال 1989 به نیمه نهایی مسابقات Roland Garros رسید و در سال 1990 برندۀ مسابقات مونته کارلو اوپن(Monte Carlo Open) که یک رویداد سری مستر است، شد و به رنکینگ 9 جهان رسید، و آندری چرکاسوف(Andrei Cherkasov) با بردن اولین تور ATP که برای اولین بار در سال 1990 در مسکو برگزار شده بود، تصدیق و تأکیدی بر رشد شوروی در ورزش تنیس بود.
شرکت و آموزش بازیکنان شوروی سابق در خارج از کشور، همراه با تشکیل ATP مشوق مشارکت بیشتر در سرتاسر اروپا شد. تورنمنت های جدیدی به برنامه اضافه شد و بازیکنان تشویق شدند که تا جایی که امکانش بود در تورنمنت ها بازی کنند و صرف نظر از تعداد تورنمنت هایی که در آن بازی کردهاند، تنها 14 تورنمنت برتر هر بازیکن در رنکینگ او به حساب بیاید.
ITF نیز با برگزاری تورنمنت های بیشتر به این اشتیاق پاسخ داد «هکلر به تورنمنت های آیندگان چلنجر(Futures، (Challengers و ITF junior اشاره کرد» و این روند ادامه پیدا کرد زیرا افراد بیشتر و بیشتری در رویداد ها شرکت میکردند تا جایگاهی را در رنکینگ به دست آورند.
در حالیکه روسیه هنوز در حال محکم کردن جای پای خود در دنیای در حال رشد تنیس بود، اروپای غربی در پس زمینه تورنمت های جدید و سیستم های رنکینگ جدید به شکوفایی رسید.
اشتفی گراف(Steffi Graf)، تنیسور آلمانی بهترین بازیکن آن زمان بود و 20 سال بعد، هنوز هم بعنوان یکی از بزرگترین ورزشکاران همۀ زمان ها شناخته میشد. تنها تنیسور زن آلمانی دارای رتکینگ 1 جهان یعنی گراف، با پیشی گرفتن بر همتایان خود در گلدن اسلم 1988 و نمایش ثبات قدم و ماندگاری با برنده شدن Majors در اواسط دهۀ 90، مجددا رونقی به تنیس در کشور خود بخشید.
علاوه بر گراف، آلمان شش زن دیگر را در بین 60 بازیکن برتر و 7 مرد را در بین 100 بازیکن برتر داشت، در حالیکه سوئد، با داشتن رتبۀ 1 جهان یعنی استفان ادبری(Stefan Edberg)، دوازده بازیکن مرد را در بین 100 بازیکن برتر داشت.
علاوه بر اینها، کسانی مانند آرانچا سانچز ویکاریو(Arantxa Sanchez Vicario)، کونچیتا مارتینز(Conchita Martinez) و امیلیو سانچز(Emilio Sanchez) وجود داشتند که از اسپانیا به میدان ورد شدند و ناتالی توزیه،(Nathalie Tauziet) گای فورگت(Guy Forget)و آنری لکونت(Henri Leconte) که در فرانسته برای کسب عنوان به رقابت میپرداختند و این اتفاقات، چرخ های تبدیل اروپا بعنوان منبع قدرت واقعی تنیس را به حرکت درآورد.
با سرمایهگذاری بیشتر بر روی تنیس زنان در اروپا، پخش های تلویزیونی شروع به توجه به تنیس زنان کردند. مبلغ جایزه در گرند اسلم(Grand Slams) همیشه به یک اندازه نبوده است، اما نشان دادن روش تکامل آن نیز کار خیلی ساده ای است.
برای مثال، ویمبلدون را در نظر بگیرید. در گزارشی که در ماه آوریل گذشته توسط رویترز منتشر شد، قهرمان زنان در سال1990 برندۀ 207000 پوند «تقریبا 334000 دلار» شد که بیش از 11 برابر جایزه برنده در یک دهه قبل «18000 پوند» و 77 درصد بیشتر از جایزه برنده در سال 1985 «یعنی 117000 پوند» بود.
در سال 2010، جایزه بیشتر شد، و مانند بخش مردان برای چهار سال پیاپی، برای اولین بار به 1 میلیون پوند رسید. برای درک بهتر، طبق برآورد بانک اسکاتلند، برای اینکه در حال حاضر بتوانید سبک زندگی معادل با کسی که در سال 1968 یعنی اولین سال تنیس اوپن ایرا، مالک 1 میلیون پوند بود داشته باشید باید تقریبا 13 میلیون پوند داشته باشید.