یک سری مهارت یا توانایی ذهنی وجود دارد که به ندرت میتوانید مرجعی در مورد آنها پیدا کنید. این موارد زمانی اهمیت پیدا میکنند که قصد بهبود عملکرد خود در ورزش تنیس را داشته باشید. اما زمانیکه نوبت آن برسد که بخواهید یک تنیسور حرفهای و موفق شوید، این مهارتها بسیار به دردتان خواهند خورد.
در سفر خود برای یافتن راهکارهای بیشتر برای چالشهای روانی تنیس ممکن است با اصطلاحات و عباراتی چون تمرکز، توجه، کنترل افکار، کنترل برانگیختگی، تصویرسازی، تکنیکهای تنفس و غیره روبرو شوید.
اما یک توانایی وجود دارد که در مواجهه با بزرگترین مانع آرامش درونی و ذهن در یک سطح کاملا متفاوت عمل میکند و به شما این امکان را خواهد داد که در بهترین حالت خود به ورزش تنیس بپردازید.
بزرگترین مانع برای رسیدن به بهترین عملکرد چیزی نیست جز ترس.
انواع مختلف ترس در تنیس:
ترس انواع متعدد و گوناگونی دارد که ممکن است حال حاضر و یا در گذشته، هنگام بازی کردن با آنها روبرو شده باشید:
- ترس از شکست
- ترس از خجالت
- ترس از مأیوسکردن خود، خانواده، مربی یا افراد دیگر
- ترس از پیروزی
- ترس از مسئولیت
- ترس از دست دادن یک ضربه ساده
- ترس از هدردادن یک فرصت نزدیک به پیروزی در یک ست (یا یک مسابقه یا حتی یک تورنومنت)
- ترس از دستدادن رتبه
- ترس از شکستخوردن به یک تنیسور با رتبه پایینتر (شکل دیگری از ترس از خجالت)
- ترس از نداشتن تناسب لازم و به تبع آن فقدان توانایی کافی برای گرفتن امتیاز
- ترس از مرتکبشدن مجدد یک اشتباه (ترس از دستدادن سرویس)
- ترس از والی
- ترس از اوورهد
- ترس از زدن ضرباتی که به خطوط کناری نزدیک هستند و یا ترس از زدن ضرباتی که به خارج از میدان میروند (هر دو این ترسها اشکالی از ترس از دستدادن میباشند)
- ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن (به خاطر زدن یک ضربه اشتباه و نبردن مسابقه، … )
- ترس از تنبیه (در اکثر مواقع از سوی والدین)
- ترس از عدم توانایی لازم برای بازیکردن مناسب و بروزندادن نقاط بالقوه
- ترس از ضعیف بازیکردن
- و بسیاری موارد دیگر
حالا سوال اینجاست که ما چگونه میتوانیم با این ترسها تعامل کرده و کنار بیاییم؟
پاسخ چیزی نیست جز شجاعت.
شجاعت توانایی ذهنی پنهان برای هر تنیسور موفقی (و یا حتی هر ورزشکار دیگر) است. زمانیکه سخن از روانشناسی ورزشی به میان میآید به ندرت از شجاعت نام برده شده و یا چیزی در مورد آن نوشته میشود. ولی با این حال مهمترین توانایی ذهنی است که میتواند باعث تمایز برندهها از بازندهها شود.
ترس به چه شکل میتواند به بازی شما لطمه وارد کند؟
بدون شک همه شما ممکن است با یک یا چند تا از ترسهایی که در فهرست فوق ذکر شد روبرو شده باشید و شاید متوجه شده باشید که همین ترسها بودند که مانع انجام کاری توسط شما شدند.
ترس از دریافت والی یا اوورهد مانع آن میشود که به تور نزدیک شوید. ترس از شکستخوردن به یک تنیسور با رتبه پایینتر مانع این میشود که تهاجمیتر بازی کرده و از فرصتها بهترین بهره را ببرید – همین ترس است که باعث میشود بیش از حد محتاطانه بازی کرده و به این امید باشید که رقیبتان فرصتی را از دست بدهد.
ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن به خاطر یک ضربه اشتباه منجر به این میشود که نتوانید با یک ریسک هوشمندانه امتیاز کسب کنید. هر ریسک از دست دادن یک ضربه مساوی است با ریسک مورد انتقاد قرار گرفتن.
بنابراین شما میتوانید نگاه دوبارهای به لیست فوق بیاندازید و به این فکر کنید که هر ترس مانع انجام چه کاری میشود.
به طور کلی، ترس جلوی انجام کاری ضروری که باعث بهتر تنیس بازی کردن و بردن مسابقات بیشتر در بلندمدت میشود را خواهد گرفت.
ترس در تنیس مانع این میشود که به نقطه بالقوه خود دست پیدا کنید. وقتی به اندازه کافی به تور نزدیک نمیشوید، هیچگاه نمیتوانید والیها و اوورهدهای خوب بزنید. آنها همواره نقاط قوت شما باقی خواهند ماند.
اگر از این میترسید که بیش از حد به خطوط نزدیک شوید، بنابراین هیچگاه نخواهید توانست دقت ضربههایتان که برای شکستدادن یک تنیسور حرفهای مورد نیاز میباشند را بالا ببرید. ضربههای شما همواره بیش از حد آسان خواهد بود و هیچگاه نخواهید توانست با استفاده از آنها حریفتان را شکست دهید.
اگر از زدن سرویس دوم اشتباه میترسید، مطمئن باشید که سرویس دومتان همیشه ضعیف و کمسرعت خواهد بود و تبدیل به یک هدف آسان برای حمله به شما خواهد شد. با این روش، نه تنها نمیتوانید با سرویس دومتان حمله مناسبی را به حریفتان وارد کنید بلکه هیچگاه نخواهید توانست از سرعت و دقتی که شاخصه اصلی یک سرویس است بهرهمند شوید.
این فهرست پایانی ندارد و همانطور که دیدید، مانع اصلی بهبود عملکرد شما برای رسیدن به نقطه اوج چیزی نیست جز ترس.
بنابراین برای غلبه بر ترس به هیچ چیزی نیاز نداریم جز شجاعبودن. شجاعت چیزی نیست جز داشتن اراده انجام کاری که ضرورت دارد با وجود داشتن احساس ترس.
تنیسورهای شجاع لزوما آدمهای نترسی نیستند. برعکس، آنها همان احساس ترسی که شما دارید را نیز دارند، اما نکته مهم اینجاست که آنها اراده کامل برای مقابله با آن ترس را در اختیار دارند. اگر ترس این است که به آنها بگویید سرویس دومتان را سریع و تهاجمی نزنید چون احتمال اشتباه وجود دارد، آنها آن کار را به هر روشی که شده انجام خواهند داد. آنان سرویس دومشان را با سرعت و هجوم بیشتری خواهند زد.
مطمئنا آنها دچار اشتباه در زدن سرویس دوم میشوند اما در عوض ضرباتی بازگشتی ضعیف را نیز تبدیل به فرصت کرده و جلوی حملات بیشماری را میگیرند. در بلند مدت، زدن یک سرویس دوم خوب با چند اشتباه موردی، مسلما میتواند راهحل مناسب باشد. آماری که از تنیسورهای بزرگ ATP به دست آمده حاکی از آن است که درصد متوسط سرویسهای دوم آنها چیزی حدود 90% بوده است.
تنیسورهای بزرگ صاحب آنچنان کنترلی بر روی سرویسهای خود هستند که به راحتی میتوانند 99% آنها را با موفقیت به ثبت برسانند. آنان به خوبی میتوانند اشتباه سهوی را از بازی خود حذف کنند.
اما اگر آنها سرویسهای آهستهتری را بزنند این فرصت را به حریفانشان خواهند داد که حمله بیشتری انجام داده و ضربات بازگشتی از سرویس دومشان به هیچوجه آسان نخواهد بود.
بنابراین استراتژی بلندمدت این است که سرویسهای دوم را با سرعت بیشتری وارد کرده و گهگاهی هم دچار اشتباه شوند.
این بدان معناست که تنیسورها باید با ترس زدن سرویس دوم اشتباه مبارزه کنند. آنها به خوبی میدانند که تنها 10% احتمال این وجود دارد که یک ضربه سرویس دوم را از دست بدهند اما با این حال با این ترس مقابله میکنند چون به خوبی از مزایای بلندمدت زدن سرویسهای دوم تهاجمیتر آگاهند.
به این دلیل مثال ترس از دست سرویس دوم را مطرح کردم چون نشان دادن آن با تحلیلهای آماری و اینکه ترس (یا حتی شنیدن آن ترس) تا چه حد میتواند به بازی شما لطمه وارد کند کار آسانتری بود.
اما حقیقت این است که اصلی که برای شما بازگو کردیم در خصوص تمام انواع ترسها کاربرد خواهد داشت. فکر نمیکنم هیچیک از این ترسها نمیتوانند باعث شوند که شما تبدیل به یک تنیسور تراز اول شوید
بر عکس، شما مجبورید برای مقابله با ترسها با شجاعت و عزم راسخ وارد عمل شده و این را بدانید که تنها کاری که ترس در تنیس انجام میدهد این است که راه شما برای رسیدن به موفقیت و بهبود عملکرد را سد خواهد کرد.
مسلما زمانیکه شروع به مقابله و مبارزه با ترسهایتان میکنید، ممکن است اشتباهات بیشتری نیز مرتکب شوید، برای مثال سرویس دوم شما از همان ابتدای امر که تصمیم به اعمال شرایط جدید (زدن سرویسهای سرعتی) گرفتهاید، ممکن است به اندازه کافی رشد نکرده باشید. همین امر میتواند منجر به این شود که ترس بیشتری سراغ شما بیاید – بنابراین نمیتوانید به خوبی تمرکز کرده و ممکن است در اوج فشار، بدنتان احساس تنش و لرزش داشته باشد.
در این مرحله نیز رمز پیروزی عبارت است از ادامه مبارزه با ترس. کلید موفقیت این است که شجاعانه به نبرد با ترسهایتان بروید. اینجاست که آن تغییر اساسی دوباره رخ خواهد داد.
دیگر مثل سابق تحت تأثیر ترس قرار نخواهید گرفت. دیگر بدنتان دچار لرزش یا تنش نمیشود. از این پس بهتر میتوانید ذهنتان را آرام کرده و ضربات (یا تصمیماتتان) در بلندمدت پیشرفت خواهد کرد.
سرویسهای شما بهتر خواهند شد. یا با دقت بیشتری میتوانید ضربات نزدیک به خطهای کناری را بزنید. یا والیهای بهتری را میتوانید وارد کنید.
اینجاست که باید به عقب نگاهی بیاندازید؛ به سفری که تاکنون طی کردهاید، از آن لحظه مهم تصمیم برای مقابله با ترس و انجام کاری که باید انجام میدادید. خواهید دید که پیشرفت شما به خاطر تصمیم کلیدیتان برای مقابله با ترس در تنیس حاصل شد – اینکه خواستید شجاع باشید.
شجاعت میتواند باعث پیشرفتی شگرف در تنیستان شود. به محض اینکه به این نتیجه رسیدید که ترس بزرگترین دشمن شماست، به شدت باید به نجوای درونی خود توجه کنید و سعی کنید هر جایی که ردی از ترس میبینید را شناسایی کنید.
چگونه میتوان از ترسهای ناخودآگاه پرده برداشت؟
مشکل اساسی ترس این است که در اغلب مواقع ناخودآگاه است. حتی در اکثر مواقع ممکن است در ذهن خودآگاهتان هیچ نشانهای از ترس وجود نداشته باشد.
این فقط یک احساس است که شما دارید. و آن احساس است که مانع انجام کاری توسط شما میشود.
جستجو کنید که آن احساس مانع انجام چه کاری میشود – شاید نزدیک شدن به تور – و شما باید بتوانید آن ترس را آشکار کنید.
وقتی ترس ماهیتی هشیارانه داشته باشد میتوانید با آن تعامل کنید. اما اگر ناخودآگاه باشد، این ترس است که شما را کنترل خواهد کرد.
بنابراین بسیار ضروری است که برای دروننگری خود وقت گذاشته و عمیقا و صادقانه به ذهن خود رجوع کرده و جستجو کنید که آیا ترسی در آن وجود دارد یا خیر.
زمانیکه آن ترسها را شناختید، با تمام وجود و با نهایت شجاعت به مقابله با آنها برخیزید. مطمئن باشید که در بلندمدت به مقاطع جدیدی از بازی دست خواهید یافت.
چگونه میتوانم ترسهایم را مدیریت کنم؟
بگذارید مقاله را با چیزی که سالها پیش آموختم به پایان برسانم.
زمانیکه در تورنومنتها بازی میکردم، در اغلب اوقات مقابل بازیکنان خوب قرار میگرفتم که به راحتی میتوانستند از سرویس دوم من بهره ببرند. در ابتدای راه، ترس از دستدادن سرویس دوم ماهیتی کاملا ناخودآگاه داشت- اصلا نمیدانستم که از آن میترسم. خیلی محتاطانه سرویس میزدم و البته در اکثر مواقع نیز با زدن سرویس دوم امتیاز از دست میدادم.
وقتی این الگو را شناسایی کردم، متوجه شدم که باید سرویسهای بهتری بزنم. در آن لحظه، به نکته مهمی دست یافتم و آن این بود که از زدن سرویسهای سرعتی ترس دارم. به سرویسهایم اعتماد نداشتم و میترسیدم که امتیاز راحت و سهلی را به حریفم تقدیم کنم.
اما اگر چیزی را تغییر نمیدادم دائما میباختم. به خوبی میدانستم که اگر سرویس دومم را با قدرت و سرعت خوب میزدم، رقبایم قابل شکستدادن بودند.
در آن لحظه، این تصمیم بسیار راحت بود هرچند به خوبی نسبت به کاری که داشتم انجام میدادم آگاهی کامل داشتم؛ اما ترسم همچنان سر جایش بود.
شجاعت قرارگرفتن در مقابل ترس بسیار شبیه این است که خود را مجبور به انجام کاری کنید که هیچ تمایلی برای انجام آن ندارید. اما باید اعتقاد داشته باشید که مجبورید این کار را انجام دهید.
شما باید سرکار بروید تا بتوانید پول در بیاورید و به تبع آن بتوانید زندگی کنید هر چند گاهی اوقات احساس میکنید که مجبور به انجام چنین کاری هستید.
شجاعت نیز شباهت زیادی به این مثال دارد. شجاعت یعنی مجبورکردن خودتان به انجام کاری که از روی عقل و منطق میدانید که کار درستی است اما احساس مقاومت که به واسطه احساس ترس بوجود آمده است مانع کار شما میشود.
بنابراین با وجود ترسی که نسبت به از دست دادن سرویس داشتم، خودم را مجبور کردم تا سرویسهای سرعتیتر و تهاجمیتری بزنم. نتیجه کار کاملا مشخص بود، رقبای من به سختی میتوانستند سرویسهای مرا پاسخ دهند.
همین موفقیت باعث تشویقم شد تا بتوانم سرویسهای دقیقتر و بدون خطایی بزنم. تنها پس از چند ماه، سرویس دوم من به مراتب عالی دست یافته بود.
وقتی از ترسهایم پرده برداشتم متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است، اینکه چگونه نسبت به آنها آگاهی پیدا کردم، اینکه چگونه میتوانند آثار مخرب و منفی بر بازیام (که منجر به باختم میشدند) داشته باشند و اینکه شجاعبودن تنها کلید من برای غلبه بر ترسم بود.
هر چه میگذشت نسبت به ترسهایم اطلاعات بیشتری کسب میکردم و نسبت به آنها آگاهتر میشدم و نفرت و بیزاریام نسبت به آنها بیشتر و بیشتر میشد. متوجه شدم که این ترسها تنها موانع رسیدن من به آن چیزهایی بود که دوست داشتم که در آن برهه زمانی بردن مسابقات و تورنومنتها بود.
بنابراین به صورت علنی جنگ بر علیه ترسهایم را اعلام کردم. به محض آنکه نسبت به یک ترس خاص آگاهی پیدا میکردم، دقیقا برعکس کاری را انجام میدادم که یک ترس به من القا میکرد.
«سرویس دومت رو با سرعت نزن. ممکنه اشتباه کنی!» و من سرویس دومم را با سرعت و قدرت بیشتری میزدم.
«نزدیک تور نشو. ممکن بابت والیهای ضعیف شرمنده شی.» و من بیشتر و بیشتر به تور نزدیک میشدم.
«در مقابل تنیسورهای پایینتر از خودت، تهاجمی بازی نکن. چیکار میخوای بکنی وقتی به اونها ببازی؟» و من با صلابت بیشتری تنیس بازی میکردم.
(به هر حال، بعد از مدتی متوجه شدم که در کمتر از 40 دقیقه میتوانم تنیسورهای ضعیفتر را از میدان به در کنم. شاید آنها در ابتدای بازی روزنه امیدی برای غلبه بر من داشتند چون بازی خودم را در سطح آنها پایین میآوردم و ضربات آسانی را میزدم، اما پس از مدت زمان کوتاهی چشم باز میکردند و میدیدند که چند ست از من عقبتر هستند. به همین خاطر به سرعت روحیه خود را از دست داده و بازی را رها میکردند و آن موقع بود که به سرعت میتوانستم بازی را به نفع خودم به پایان برسانم).
«حواست به اون ضربه آسون باشه! تو که دلت نمیخواد چنین فرصتی رو از دست بدی!» اما من تهاجمیتر بازی میکردم و نزدیک خطها را هدف قرار میدادم.
نگرش کلی من نسبت به ترسها این بود: «تو کی هستی که به من میگی چیکار کنم؟ من همون کاری رو میکنم که دلم میخواد».
من شبیه نوجوان سرکشی بودم که دقیقا کاری را انجام میدهد که برخلاف میل پدر و مادرش است. اما در واقعیت به آن روش عمل نمیکردم. ؛) زمانی این رفتار را از خودم نشان میدادم که یک ترس به من میگفت چه کاری انجام دهم و چه کاری انجام ندهم.
بلافاصله شروع به انجام کاری بر خلاف میل ترسهایم میکردم. این کار نیاز به شجاعت داشت و اما این شجاعت هم بدون سرعت عمل من در پیشرفت به جایی نمیرسید.
حالا ترسهای من دو رقیب اصلی داشتند: شجاعت و ذهن منطقیام که میتوانست تمام نتایج مثبت عمل بر خلاف ترسها را ببیند. آنجا بود که ترسهایم دیگر هیچ شانسی نداشتند.
خلاصه
هدف از نگارش مقاله این است که بدانید انواع مختلفی از ترسها هستند که مانع پیشرفت شما میشوند. شما به هیچوجه نمیتوانید با تکنیکهای کلاسیک روانشانسی ورزشی همچون تمرکز، کنترل فعال یا … به آنها غلبه کنید.
شما تنها میتوانید با شجاعت ترسهایتان را شکست دهید.