با نگاه کردن از خیابان، این ساختمان گوشهدار بتنی، با بسیاری از بلوکهای ساخته شده به سبک بروتالیسم در بلگراد فرقی نمیکند. در حالی که به داخل خانه میروید ، یک دروازه به سبک زندان با میلههای عمودی فلزی، از درب جلویی سفیدرنگ اولین واحد سمت چپ نگهبانی میکند. این خانه پدربزرگ نواک جوکوویچ ، ولادیمیر بود. ناتو بین مارس و ژوئن سال 1999 پایتخت صربستان را بمباران کرد و در اینجا بود که، تنیسور اول جهان، به عنوان یک کودک کوچک پناه برده بود.
وقتی سروصدای گوشخراش آژیرهای هوایی به صدا در آمد، خانوادههایی که چندین نسل به طول انجامید، به همراه همسایگان و دوستان از بلوکهای اطراف، همگی از پلهها و چندین در فلزی عبور میکردند تا سرانجام به زیرزمین برسند.
زمان جنگ، زمان سازندهای برای نواک جوکوویچ، قهرمان آینده 16 گرنداسلم و 5 ویمبلدون، بود.
در حالی که او دوازدهمین سالگرد تولد خود را در ماه مه سال 1999 جشن گرفت، یک بحران چندین ساله در حال از هم جدا کردن بالکان بود و بلگراد نقطه کانونی آن بود. بیست سال پس از زمان، هنوز تنش در مورد بمباران 11 هفتهای صربستان توسط ناتو به منظور تلاش برای بیرون کردن نیروهای صرب از کوزوو و متهم کردن آنها به ظلم و ستم علیه آلبانیاییهای مقیم، وجود دارد.
جورجو میلنیچ، پیرمردی که با پدربزرگ جوکوویچ دوست بود و در بلوک مجاور زندگی میکند، میگوید: “وقتی آنها زنگ خطر را به صدا درمیآوردند و هواپیماها شروع به وزوز میکردند، هرگز حدس نمیزدید که این بار بمبها به کجا اصابت خواهند کرد.”
“آنها هر آنچه را كه میخواستند بمباران میكردند. میگویند خسارت جانبی. ولی آنها پلها ، بیمارستانها را بمباران كردند، زنان باردار جان باختند. “
صدای او خاموش میشود “سخت است، سخت است.”
ما در بانجیکا، یک منطقه مسکونی در حدود 7 کیلومتری جنوب مرکز شهر بلگراد هستیم. مردم محلی آن را “یک حومه متوسط” توصیف میکنند و خانوادههای طبقه کارگر با سابقه قومیتی صرب در آپارتمان هایی بلند و ارزان قیمت در آن زندگی میکنند.
پدربزرگ جوکوویچ، ولادمیر، تا زمان مرگش در سال 2012 در یک آپارتمان دو خوابه در این منطقه زندگی میکرد.
اكنون این آپارتمان خالی ولی براساس گفتههای همسایهها، متعلق به دست كم يكي از عمههاي جوكوويچ است كه احتمالا در سوئيس زندگي میکند.
با این وجود، همیشه به طور ذاتی با داستان چگونگی برخاستن جوکوویچ از خانوادهای متوسط تا تبدیل شدن به یکی از بزرگترین تنیسورهای تاریخ، در ارتباط خواهد بود.
جوکوویچ به همراه پدربزرگ بیوه خود اینجا بود، به این دلیل که پدر و مادرش، پدر صردجان و مادر دیژانا، بیشتر وقت خود را دور از بلگراد میگذراندند زیرا در تلاش بودند تا سه فرزند خود، نوواک و دو برادر کوچکترش، مارکو و جورژ، را تأمین کنند.
این به معنای گذراندن بیشتر سال در کوپاونیک (Kopaonik)، استراحتگاهی کوهستانی در نزدیکی کوزوو، بیش از چهار ساعت رانندگی از بلگراد، بود.
روزها درس اسکی میدادند، شبها در رستوران خود پیتزا سرو میکردند. صردجان و دیژانا خستگیناپذیرانه کار کردند تا در حالی که بودجه حرفه در حال رشد تنیس نوواک را تأمین میکنند، حساب دخل و خرجشان جور شود.
پدر و مادر که نمیخواستند تحصیلات فرزندانشان آسیبی ببیند پسران جوکوویچ را در کنار پدربزرگ ولادا گذاشتند.
نواك جوکوویچ در يك مستند تلويزيون آمريكايي كه توسط CBS در سال 2011 ساخته شد، گفت: “زيرزمين عملا جايي بود كه در آن میماندیم. هر كسي كه در آنجا جا میشد، ميآمد، محدوديتي وجود نداشت.”
وی درباره این 78 روز در سال 1999 گفت: “ما هر شب ساعت 2 یا 3 صبح به مدت دو ماه و نیم به خاطر بمباران بیدار میشدیم.”
“به طریقی، این تجربه ها من را قهرمان کردند، این کار ما را سختتر کرد، ما را برای موفقیت گرسنهتر کرد.”
بسیاری از افراد اطراف بانجیکا، خانواده جوکوویچ را میشناسند. برخی از کسانی که به آن زیرزمین میرفتند تا پناه بگیرند. میلیکا میلیووجوی، یک زن 31 ساله است که در طبقه بالای بلوک قدیمی جکووویچ زندگی میکند. او میگوید حدود 20 یا 30 نفر در داخل پناهگاه حضور داشتند و به یاد میآورد که آنجا بوی نا میداد.
او می گوید: “ما صدای بمبها را میشنیدیم ، اما نه زمانی که در پناهگاه بودیم.”
“میتوانستیم صدای بمبهای در حال سقوط روی آوالا (تپه ای در حاشیه بلگراد که به دلیل وجود برج ارتباطاتی هدف قرار گرفته بود) را بشنویم”.
“دوستان، خصوصاً افراد جوانتر، در زیرزمین جمع میشدند. ما بازیهای تخته ای را انجام دادیم، مونوپولی یا ریسک، بعضی از بچههای بزرگتر هم مینوشیدند و یا مواد مخدر مصرف میکردند”.
او شروع به خندیدن میکند: “خیلی اتفاقات در آنجا میافتاد.”
البته هیچ مدرکی از حضور نواک جوکوویچ، کودک استثنایی که پیش از این در تلویزیون ملی ظاهر شده بود و اعلام کرده بود که آرزوی او پیروزی ویمبلدون است، در فعالیتهای خطرناک نوجوانان وجود ندارد. او بیش از حد مشغول دنبال کردن رویای خود برای تبدیل شدن به شماره یک جهان بود.
دو نقاشی دیواری که از دستاوردهای جوکوویچ تجلیل میکند، در بلوکهای برج در بانجیکا نقاشی شده است. شعار همراه با این یکی از اینها “با ایمان به خدا” است.
بوگدان اوبرادوویچ در زندگی تجربه زیادی کسب کرده است که بیشتر تنیس و سیاست است. بازیکن جوان آینده که در سن 18 سالگی به مربیگری وارد شد، اوبرادوویچ توسط پدر نواک جکووویچ، صردجان، به او پیشنهاد شد تا پسر 10 ساله او را راهنمایی کند.
بعداً ، اوبرادوویچ کاپیتان جام دیویس صربستان شد و آنها را، با تیمی که شامل جوکوویچ نیز بود، به یکی از بزرگترین پیروزیهای ورزشی کشورش، در سال 2010، هدایت کرد. او اکنون 52 سال دارد و به عنوان عضو پارلمان صربستان خدمت میکند.
او می گوید: “پدر من و نواك چند دوست مشترک داشتند و آنها به او گفتند كه من مربی خوبی هستم و میتوانم به او كمك كنم. ما یک تمرین را انجام دادیم و من کاملاً شوکه شدم. او کاملاً آماده بود. او در حال گرم کردن بود، یک بطری آب، یک موز، حوله، او همه چیز را آماده کرده و آورده بود. من قبلاً آن را از کودکی به این حد جوان ندیده بودم.”
اوبرادوویچ در همان زمان میدانست که او بازیکنی با وزن حدود 25 کیلوگرم است که مقدر شده تا به اوج برسد.
وی در طول بمباران میگوید كه آنها “هر روز” با هم كار میكردند و در جستجوی زمینهایی كه برای استفاده آنها مجبور به پرداخت هزینه نمیشدند ، در بلگراد میگشتند.
وی میگوید: “در آن زمان مردم نواك را میشناختند و محبوب بود، بنابراین آنها به او كمك زیادی میكردند. ما در باشگاههای مختلف تمرین میکردیم. این کار بداهه بود اما ما اینگونه کار کردیم. شما سریال «فقط احمقها و اسبها» را میشناسید؟ ما عاشق آن بودیم. و این در واقع ذهنیت ما است. همه کارها را با سرگرمی انجام میدهیم و همیشه فکر میکنیم، مانند دل بوی، شانس ما تغییر خواهد کرد.
وی گفت: “ما در خلال بمباران در وضعیت وحشتناکی قرار گرفتیم. شما صدا را میشنوید و در اخبار میبینید، مردم کشته میشدند و همه چیز از بین میرفت اما شما نمیتوانستید کاری انجام دهید و ما راهی پیدا کردیم که چگونه سرگرم شویم. من همیشه با نواک بودم. با هم تمرین میکردیم و هر روز انگار روزی عادی بود. او متمرکز بود اما همزمان خیلی هم سرگرم بود. خیلی میخندید.”
جوکوویچ غالباً در باشگاه تنیس پارتیزان (Partizan)، بازوی بدنه باشگاهی چند ورزشی بود که شامل 27 بار قهرمان لیگ کشوری فوتبال، تیم بسکتبال موفق، واترپلو و والیبال نیز بود، آموزش میدید.
دوسان گروجیچ که به مدت 22 سال رئیس پارتیزان بوده است، میگوید این باشگاهی است که جوکوویچ “در قلبش دارد”.
وی میافزاید: “وقتی شما 11 سال را در جایی میگذرانید، مانند او در اینجا، نمیدانم چگونه میتوانیم چیزی غیر از این بگوییم.”
“نواك اولین قدم خود را در کوپاونیک برداشت، اما برای مدتی كوتاه. وقتی شش ساله شد، به پارتیزان آمد. ما هر كاری كه میتوانستیم و هرچه را كه میخواست، برایش فراهم كردیم.”
عکسهای بزرگترین فرزند این باشگاه، نواک، به همراه سایر فارغالتحصیلان از جمله آنا ایوانوویچ، قهرمان فرانسه در سال 2008، دیوارهای یک کلوپ متوسط را پرکرده.
یکی از این عکسها نواک کوچک را نشان میدهد که کلاه و شالگردن بیسبال پارتیزان را پوشیده و در کنار دوست دوران کودکیش، ایوانوویچ، است. همسایه جوکوویچ، جورجو میلنیچ، میگوید که قبلاً به پدربزرگ ولادا میگفته که نواک “باید با ایوانوویچ ازدواج کند”.
یکی دیگر از عکسها، نواک جوکوویچ 16 ساله را نشان میدهد که یونیفرم با نوارهای سیاه و سفید باشگاه را پوشیده و تمرکز خود را بر روی بکهند دودستی گذاشته است، نوع ضربهای که از آن زمان به یکی از قویترین ویژگیهای نواک تبدیل شده است.
در روز ورود ما به کلوپ رنگامیزی سالانه خود را تجربه میکند. صندلیها و میزها در وسط اتاق انباشته شده اند در حالی که پارچهها پنجره ها را می پوشانند.
دراگان گاوریلوویچ، یکی از اعضای مسئول نگهداری از این باشگاه 75 ساله – بسیار خوشحال است که کارش را متوقف کند تا درباره تنیس صحبت کند.
درحالی که یک سیگار را بیرون میکشد، میگوید: “وقتی نواک هنوز کوچک بود، از حدود 12 تا 15 سالگی، برای بازی به اینجا میآمد و مردم از سراسر شهر برای تماشا میآمدند. آنها میدانستند – همانطور که ما میدانستیم – او برای چیزهای بزرگی مقدر شده. همه میخواستند او را ببینند. آنها میخواستند تولد تاریخ را ببینند.”
دوباره در بانجیکا، پشت بلوک آپارتمان قدیمی خود، نقاشی دیواری، جکووویچ را نشان میدهد که از یک طرف توسط پدربزرگش و از طرف دیگر توسط مربی دوران کودکیش، یلنا ژنچیچ، احاطه شده.
مردم محلی بدون توجه از اینجا رد میشوند. بعضیها حتی ممکن است متوجه نباشند که جوکوویچ زمانی در آنجا زندگی کرده، اما همه اینطور نیستند.
زنی که درحال جارو کردن برگ و خاک بیرون از آپارتمانی با باغ است، متوقف میشود تا با ما گفت و گو کند. او میگوید: “بله، شما باید در مورد نواک بنویسید، باید. انگار او از بهشت آمده است. او شبیه انسان نیست اما با این وجود یک مرد متواضع و معمولی است.”
این خانم 40 سال در اینجا زندگی کرده است. او به زمین فوتبال بتنی پشت ما اشاره میکند، جایی که چند سگ ولگرد در آفتاب خوابیدهاند.
“این جایی بود که او فوتبال بازی میکرد. البته وقتی که وقت داشت، چون خیلی تمرین میکرد. سپس مشهور شد، اما باز هم هر زمانی که وقت داشت به اینجا سر میزد، گاهی یک روز گاهی پنج دقیقه.”
این زن تمایلی به ارائه نام خود ندارد، در حیاط خود ناپدید میشود و میگوید که دیگر نمیخواهد صحبت کند.
اما چند دقیقه بعد برمیگردد، به وضوح قادر به متوقف کردن خودش، برای به شریک کردن ما در افتخار و عشقش نسبت به جوکوویچ، نیست.
او یکی از افرادی بود که شبها را در پناهگاه زیرزمینی گذراند. وقتی این موضوع مطرح میشود، او دوباره عقبنشینی میکند.
او میگوید: “اجازه دهید در مورد آن صحبت نکنیم. صحبت در مورد کارهایی که همسایگان شما در چنین زمان حساسی انجام دادهاند، خوب نیست.”
با این حال او میافزاید: “هنگامی که ما در آنجا بودیم به جوانترها گفتم که فرار کنند و کشور را ترک کنند. در آن زمان فکر میکردیم که آنها غیرنظامیان را بمباران نمیکنند. اما آنها این کار را هم کردند.”
نواک جوکوویچ و صربستان بعد از جنگ
ناتو – سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ، قدرتمندترین اتحاد دفاعی منطقه ای جهان – حملات هوایی خود را علیه صربستان از 24 مارس 1999 آغاز کرد.
پس از شکست تلاشهای دیپلماتیک، رژیم اسلوبودان میلوشویچ، رهبر یوگسلاوی، متهم به پاکسازی قومی در کوزوو شد و برای بیرون راندن سربازان و اجازه به حافظان صلح جهانی، تلاش صورت گرفت.
بمباران در 10 ژوئن 1999، هنگامی که سربازان یوگسلاوی شروع به عقبنشینی از کوزوو کردند، پایان یافت.
ناتو گفت که مداخله برای “جلوگیری از فاجعه انسانی که در حال وقوع” ضروری است. اما بنا به گفته دیده بان حقوق بشر – یک سازمان مستقل که در مورد نقض حقوق بشر در سراسر جهان تحقیق میکند – تعدادی از حملات “غیرقانونی” بوده اند.
زخمها هنوز هم در صربستان عمیق هستند و نارضایتی نسبت به ناتو – و کشورهایی که آن را تشکیل میدهند – در خیابانهای بلگراد مشخص است.
“ما در حال تلاش هستیم تا بخشی از اروپا باشیم. چطور میشود، چطور اکنون بخشی از اروپا هستیم؟ چگونه میتوانند ما را بپذیرند، وقتی همین الان هم ما اروپایی هستیم؟” جورجو میلنیچ، همسایه قدیمی جوکوویچ میگوید.
آنها ما را بمباران کردند و اکنون میگویند ما دوست هستیم. همه اینها توسط آمریکا و انگلیس، سازمان یافته است.”
بمبها به فاصله 15 دقیقه از هم، در ساعات اولیه 30 آوریل 1999، دوبار بر ساختمان وزارت دفاع یوگسلاوی در مركز بلگراد فرود آمدند. هنوز این ساختمان بازسازی نشده است.
کوزوو مخصوصاً یک موضوع مهم باقی مانده است. در یک پیام سیاسی در خارج از باشگاه تنیس پارتیزان -یکی از شعارهای بسیار در سرتاسر بلگراد- آمده است: “کوزوو سرزمین مقدس صربستان است.”
بسیاری احساس میکنند رسانه های “غربی” وسواس نشان دادن کلیشهای منفی از این کشور به صورت تهاجمی، غیردوستانه یا خصمانه را دارند. این هم موضوع تکراری دیگری برای صحبت در سراسر شهر است. با این حال بسیاری دیگر ترجیح میدهند که از این موضوع گذشت کنند.
جورج میتیچ، راننده تاکسی 37 ساله، میگوید: “مردم فکر میکنند ما آدمهای بدی هستیم. اما آنها به اینجا نمیآیند تا ببینند. اگر فقط اخبار را تماشا کنید، دیدگاهی کاملاً متفاوت دارید.”
او از شب گذشته داستانی را روایت می کند.
“من تعدادی از اسکاندیناویها را از فرودگاه سوار کردم، آنها برای تجارت آمده بودند. آنها گفتند که میترسند. گفتم چرا میترسید؟ آنها پاسخ دادند، زیرا شما اینجا جنگ داشتید. من به آنها گفتم که ما ملتی دوستانه هستیم.”
ناتو در 24 مارس 1999، یک عملیات هوایی در صربستان با نام عملیات نیروی متحد انجام داد. این عملیات 78 شب به طول انجامید.
ساسا اوزمو، روزنامهنگار اسپورت کلاب (Sport Klub)، نواک جوکوویچ را به عنوان “قهرمان ملی” توصیف میکند که عمیقاً مسئولیت خود را در ارتقاء چهره ملت در سراسر جهان را درک میکند.
او میگوید: “اما او نه تنها سفیر خارج از کشور است بلکه سفیر درون آن هم هست. به عنوان مثال، یک رقابت بزرگ با کرواسی وجود دارد – بدیهی است که جنگی وجود داشته و همه چیز تازه مانده – اما نوواک همیشه در مورد حمایت خود از تیم ملی فوتبال کرواسی بسیار شفاف و عمومی بوده است.
وی گفت: “این مسئله نزد بسیاری از افراد در اینجا مناسب نیست، اما او در تلاش است تا دیدگاه را تغییر دهد. او واقعاً در انجام این مسئولیت خوب است.”
اخیراً جوکوویچ در صدر نظرسنجی روزنامههای ملی قرار گرفت که از جوانان در صربستان سؤال میکرد که به چه کسی به عنوان الگو نگاه میکنند.
اوزمو میافزاید: “او الگوی بزرگی است. ما تعداد زیادی ورزشکار بزرگ داشتیم که نسل ها از آنها الهام گرفتهاند اما آنها به همان صورتی که نواک این کار را انجام داده است، روی مردم تاثیر نگذاشتند.”
وی ادامه میدهد: “به عنوان مثال، ما یک بسکتبالیست به نام ولاد دیواچ داریم که یک سفیر بزرگ جهانی نیز هست و در طول بمباران در NBA بازی میکرد.
وی گفت: “اما دامنه نوواک بسیار گسترده تر است. او یک قهرمان” همگانی”در صربستان است. شخصیت او به گونهای است که مردم میتوانند او را بشناسند. تنیس سومین ورزش کشور، پشت سر فوتبال و بسکتبال است اما نواک جوکوویچ محبوبترین است.”